loading...

آئین مستان

روضه ورود کاروان به کربلا,مداحی شب دوم محرم,متن مداحی شب دوم محرم,متن روضه همراه با سبک,مداحی ورود کاروان به کربلا,متن مداحی ورود کاروان به کربلا,مهدی میرداماد

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2215 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1734 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1281 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 690 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 628 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 603 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3489 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6703 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2836 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3801 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3237 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3563 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4135 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3673 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7256 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4947 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5888 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4365 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5533 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4177 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2513 زمان : نظرات (0)

حاج مهدی سلحشور

 

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است

تکه ای ابر سایبان بفرست

شیر خوار رُباب آمده است

یاد تیغ و تُرنج افتادی

به تو حق میدهم که حیرانی

قدو بالای دیدنی دارد

علی اکبر است می دانی

بوی شهر مدینه را حس کن

این دو آئینه ی سخا هستند

مثل من بُغض کرده ای آری

یادگاران مجتبی هستند

مثل پروانه گرد اربابت

نوجوانان زینب کبری

بهترین هدیه شد برای حسین

لب خندان زینب کبری

کربلا از فرات خودت بگو قدری

آخه، ساقی این خیام عباس است

آبه سرد و خنک به او برسان

چون به قولی که داده حساس است

کربلا زینب است این بانو

عزتش را مگر نمی بینی

ای نگو دشت از چه میلرزد

هیبتش را مگر نمی بینی

داغدار قبیله آمده است

أشک و خون دارد او به دیده هنوز

کربلا زود سر به زیر انداز

سایه اش را کسی ندیده هنوز

خشکسالی اومده، اومدن در خونه ی امیرالمومنین، آقا خشکسالی داره ما رو از پا میندازه، آقا فرمود: برید سراغ حسینم، حسینم اگه دستاش بالا بیاره کسی دست رد به سینه اش نمیزنه، اومدن سراغ ابی عبدالله، آقا دستاش بلند کرد؛ خدا بر این مردم بارانت رو نازل کن، ابری آمد همه جا رو سیراب کرد، همه مردم اومدن دور خونه ی علی حلقه زدن، آقا ممنونتیم زمینامون داشت می خشکید، حیواناتمون داشتن می مردن، ممنونتیم آقا قول میدیم یه روزی تلافی کنیم؛ آی حسین.....

وقتی قافله اومد با کاروان روبرو شد، ابی عبدالله دید این قافله همه تشنه اند، در معرض هلاکت اند، مشک های رو که گفته بود منازل قبل پر کنند، فرمود: مشک ها رو بیارید، همه ی لشکر سیراب کنید، دونه دونه آقا سیراب کرد، علی بن تحان میگه: من از لشکر عقب مونده بودم وقتی رسیدم همه سیراب شده بودند، تا رسیدم از راهی اومدم با ابی عبدالله روبرو شدم، تا آقا رو دیدم اون لحظات ضعف بر من غالب شد رو زمین افتادم أن غریب بود به هلاکت برسه، یه وقت ابی عبدالله اومد جلو فرمود: چیه، گفتم: آقا دارم از تشنگی می میرم، فرمود: عباسم مشک آب بردار بیار، مشک جلو آورد فرمود: بیا از آب بخور گفتم: آقا توان ندارم، آقا خودش در مشک باز کرد آب میریخت تو دستش میاورد جلو فرمود: حالا بخور؛ از دست های حسین آب خورد، آقا فرمود: ظاهراً مرکبت هم تشنه اس، خود آقا افسار مرکب گرفت، مرکب هم آب داد، اینقدر آب در اختیارشون قرار داد، تور راویت اومده که آب رو اسباشون می ریختند، حیوناشون سیراب کردی اما وقتی علی اصغرتو آوردی رو دست صدا زدی، اگه به من رحم نمی کنید لااقل به این شش ماهه رحم کنید، ببیندید مثل ماهی داره دهنش می بنده و باز میکنه، آی حسین....

مرحوم دربندی این روایته میگه: ابی عبدالله تا رسید به زمین کربلا، جبرئیل نازل شد به زمین کربلا، گفت: حسین خوش آمدی، یادته قرار داشتیم با هم، این عهدی که به گردن تو بوده از عالم زر حالا وفتشه، ابی عبدالله فرمود: جبرئیل من اینقدر عاشق شهادت بودم وعده ما روز دهم بود اما من هشت روز زودتر اومدم، وعده با من بود اما زینبم هم آوردم، رقیه امم آوردم، بچه هامم آوردم. جبرئیل رفت دفعه ی بعد که برگشت، روز عاشورا میدونی با چه منظره ای مواجه شد، دید حسین تو گودال رو زمین افتاده، نانجیب جلو چشم زینب رو سینه ی حسین نشسته، زینب دست بر سر گذاشته داد میزنه: وا محمدا، و علیا، "هذا حسین مرمل بالدما مقطع الاعضاء مسلوب العمامة و الرداء" آی حسین.....

 دانلود روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2728 زمان : نظرات (0)

شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا

 

السلام علیک یا شیب الخضیب

شکر خدا به بزم عزای تو آمدیم

یا ایها الغریب برای تو آمدیم

تا میرسیم فاطمه خوشحال میشود

یا فاطمه برای رضای تو آمدیم

انگار انتخاب برای شما شدیم

ما از ازل به فیض دعای تو آمدیم

با ذکر حسین به معراج میرویم

پیغمبرانه سوی حرای تو آمدیم

میخانه بهشت همین هیئت شماست

باده به نوش مست ولای تو آمدیم

ماه محرم آمده لبیک یا حسین

ما درجواب آه و نوای تو آمدیم

فردای حشر نزد تو جایی نمیرویم

امروز اگربه صحن وسرای تو آمدیم

سینه سپرکنیم که ارباب ماشدی

ما مفتخر از اینکه گدای تو آمدیم

مانند فطرس ایم محرم که میشود

بالی بده که سمت هوای تو آمدیم

یه جمله شنیده ام از مقتل درج شده رو دلم،اونایی كه میگن چرا روضه ی باز میخونید؟زینب از كربلا رفت كه همین رو بگه،فرمودند:ابی عبدالله وقتی اومد،حرفاشو كه زد خواست بگه،اینجا چه خبره،ابی عبدالله سه جمله فرمود:اول فرمود: هذامقتل رجالنا ،جلوی زینب داره میگه،میدونه عاشورا شهید میشه،هنوز چند روز وقته،دومییش،هذامذبح اطفالُنا، هذایحتکُ نساءنا.دستور اومده توی خشك ترین سرزمین پیاده كنید حسین رو،صدا زد داداش این جا چه خبره؟ابی عبدالله فرمود:چرا؟صدازد داداش ازلحظه ای که اومدیم تواین صحرادیدم ریگهای بیابان به تو سلام میکنند،اگه شما خبر داشتی حسین داره میاد كربلا میرفتی این خارهای مغیلان رو در میآوردی،میدونی خار مغیلان چیه؟اینقدر قوی است،حتی چرم رو پاره میكنه،وقتی توی بدن كسی بره،مخصوصاً اگه طفل باشه،تشنج میگیردش،این رو گفتم برا فردا شب،خارها رو جمع كنید حسین داره میاد، خیمه زنها را توپستی زد ،حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: بابام علی هر وقت میرفت جنگ، خیمه زنها را توبلندی میزد،چرا شما خیمه هارو تو پستی زدی، میخواد هرکی میاد میره میدان اهل حرم نبینه، جلوتر از همه خیمه عباس رو زدند،تا این یل زنده است،كسی دستش به خیمه ها نمیرسه

خیمه برپاشدو زینب غم معجرگرفت

دامن عباس را با دیدگان تر گرفت

***

با احتیاط لاله ما را پیاده کن

سه ساله ی مارا پیاده کن

عباس جان:

با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

همه رو كه پیاده كرد،جوانان مَحرم بنی هاشم اومدند،دور یك ناقه رو گرفتند،قاسم عنان مركب رو گرفت،اكبر دست عمه رو گرفت،عباس زانوش رو ركاب كرد،همه ی یاران عقب رفتند،فقط محرمها باید بیایند،هیچ كسی تا حالا قد و بالای بی بی رو ندیده.

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

میترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

چشم مُخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

با حوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

این حوریان عزیز خدایند و بس هین

این دختران کنیز خدایند و بس همین

این دختر علی است که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است وقارش شکستنی است

از این به بعد ماه حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند

درعمرخویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم زخیمه طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پانشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

تو هستی و به روزحرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمیرسد

یک عده یوسفند یک عده مریمند

احساس میکنم همه دلواپس همند

احساس میکنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمیدهند

اول مرا به نیزه ای از حال میبرند

بعداً کشان کشان لب گودال میبرند

اینجا مکان تیر زپهلو کشیدن است

از خیمها دویدن و گیسو کشیدن است

راضیم رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستنن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پازنم

با صورت به خاک بیفتم صدازنم

باید به روی نی سرمن نیزرو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفته ایم ما دوتا

این جام را الست گرفته ایم ما دوتا

میخواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر وعلی وحسن را نشان دهیم

از آن همه به خواهر من ماتمش رسید

وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید

حالا به زینب داره هشت روز دیگه رو میگه:

با احتیاط لاله مارا سوار کن

زینب بیا سه ساله ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها سرگوشواره ها

 

دانلود روضه شب دوم محرم ورود کاروان به کربلا

منبع:باب الحرم

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 14778 زمان : نظرات (1)

کاروان چون شهود پیدا کرد

 به حقیقت ورود پیدا کرد

هرکسی رفت در پی سمتش

 پس اباالفضل رود پیدا کرد

تا علم گردد این همه خیمه

 علی اکبر عمود پیدا کرد

دور از چشم دیگران قاسم

 زره و اسب و خود پیدا کرد

دوش بر دوش تا عمو عباس

 هی رقیه صعود پیدا کرد

بادی آمد کنار رفت عبا

 علی اصغر نمود پیدا کرد

بادی آمد ولی حسینش را

 زینب این بار زود پیدا کرد

پیراهن را به خیمه و در اصل

 کفنی را که بود پیدا کرد

تا برادر کمی درنگ کند

 دیر می خواست زود پیدا کرد

تکه ای را ولی غروب دهم

 آنطرف بین دود پیدا کرد

گشت و در دشت از تن ارباب

 هرچه را که نبود پیدا کرد

چرا انگشت انگشتر نداری، آی حسین.....

آن چه را در رکوع علی بخشید

 ساربان در سجود پیدا کرد

این روضه ها دیگه به عاشورا نمی رسه، علی در رکوع دید دست خالی گدا داره میره دستش دراز کرد، سائل دست مولا رو گرفت، انگشتر درآورد، این علی بود وسط نماز دستش دراز کرد، سائل به حاجتش برسه، ساربان این همه ابی عبدالله فردا بهش لطف کرد، وقتی رسیدن به کربلا فرمود تو دیگه برو ما دیگه کاری با تو نداریم اینجا دیگه ساربان نمی خوایم آخر راه همین جاست، اینقدر بهش لباس داد، پول داد، زیورالات داد، خورجین ساربان پر شد، اما داشت می رفت یه نگاه به انگشتر کرد، فرمود: اگه چیز دیگه میخوای بگو؛ اومد تو گودال دید همه رو بردن، دیگه چیزی نمونده، اومد برگرده، دید ابی عبدالله انگشتش تکان خورد، اومد انگشتر در بیاره دید انگشت ورم کرده، خنجر کشید.....

چرا انگشت و انگشتر نداری

حسین....

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 17727 زمان : نظرات (1)

اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت

دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت

تا عقیله بنی هاشم پا شو گذاشت تو کرببلا میگن همه ی غم های عالم رو دل زینب جمع شد، الان بعد از هزار چهارصد سال هر کی میره کربلا همینجوره، نجف میری اینجوری نیست، سامرا و کاظمین میری اینجوری نیست، تا میرسی کربلا دلت پر غمه، دلشوره میاد سراغت، اول حرفی که می زنی اینه: امان از دل زینب...

اینجا که آمدیم غم و غصه پا گرفت

دلشوره ای عجیب وجود مرا گرفت

حس غم جدایی این دشت لاله خیز

بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

فالی زدم به مصحف پیشانی ات حسین

آیات غربت تو دلم را فرا گرفت

من پنجاه چند سال با تو بزرگ شدم، هیشکی مثل من تو رو نمی شناسه حسین، من هم برات خواهری کردم، هم برات مادری کردم، من از چهار سالگی همه کاری برا تو کردم، عین پروانه دورت گشتم، حسین من با تو بزرگ شدم، حسین جان نگاه تو صورتت می کنم می فهمم چه خبره، مدینه داشتیم می اومدیم، یه جوری با مادرم وداع کردی فهمیدم سفر آخره، یه جوری به بچه هات داری نگاه می کنی، یه جوری به قد بالای اکبرت داری نگاه می کنی، دارم می ترسم از این سرزمین....

تنها دلیل بودن من سایه سرم

زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت

حتی مدینه این همه زجرم نداده بود

یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت

وای از دل رباب که بیند به جای آب

تیر سه پر به حنجر شش ماهه جاگرفت

تا وقت هست حلقه ی انگشتری درآر

از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت

ابی عبدالله تو راه دست رو سر دختر مسلم کشید، کربلا هم تکرار شد روز عاشور می خواست بره، سکینه نشست بغل باباش، ابی عبدالله دست کشید روی سرش، وقتی پدر دست می کشه رو سر، اگه پدر انگشتر داشته باشه، دختر حس میکنه بابا انگشتر داره، وقتی دست رو سرش کشید انگشتر داشت، اما وقتی رفت تو گودال بهش گفتن: این بابات حسینه، نگاه کرد دید سر بردن، پیراهن بردن، انگشت با انگشتر بردن، حسین....


خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2595 زمان : نظرات (0)

کیست زینب همیشه بی همتا

 نور مستور عالم بالا

 کیست زینب نفس نفس حیدر

کیست زینب تپش تپش زهرا

 کیست زینب حسین پرده نشین

کیست زینب حسن به زیر کسا

 زود می گم و رد می شم، حواست و  جمع كن

کیست زینب کسی چه میداند

غیر آن پنج آفتاب هدی

 کیست زینب تلاطم عباس

کیست زینب تموّج دریا

 کیست زینب فراتر از مریم

 روشنی بخش هاجر و حوّا

کیست زینب حجاب جلوه غیب

صبر اعظم ،  صلابت عظما

ذوالفقار علی میان نیام

 اوج نهج البلاغه ای شیوا

خیالت و راحت كنم، اگه تا صبح هم بگم كیست زینب، باید دوباره همین رو بگم

 قلمم بشکند چه می گویم

 من و اوصاف زینب کبری ؟

 من چه گویم که گفت اربابم

 حضرت عشق، التماس دعا

 جانم زینب، یه جمله بسه، درخانه اگر كس است، یك حرف بس است، می خوای مقام زینب و بفهمی، امام زمانش بهش گفت، زینب جان فردا ، منو تو نماز شبت دعا كن، داداشت و دعا كن.

السلام ای شکوه نام حسین

دومین فاطمه، تمامِ حسین

 حالا این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد، مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه، غم های عالم رو  روی سینه اش می بینه، كِی؟ اون موقعی كه دیدند، ذوالجناح حركت نمی كنه، عوض شد مركب های ابی عبدالله، روضه مو بخونم و یاعلی، روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند، اما باید بمونه، آخه اینجا كربلاست، همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست، دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت، یه نگاه به آسمون كرد، انا لله و انا الیه راجعون، اعوذباالله من الكرب و البلا،  هاهُنا مسفك دمائنا، هاهُنا مقتل رجالُنا، اینجا كربلاست، همین جا می مونیم، زبون حال بگم برات، این جا می مونیم، اینجا خوبه،  آب داره،  نزدیك آبیم، آخه ما بچه كوچیك داریم، اینجا خوبه درختاش سایه داره، چیه؟ مگه من چی میگم؟خوبه، اون تپه رو می بینید، برید خیمه هارو پشت تپه ها بزنید، محفوظ باشه، كسی زن و بچه ام رو نبینه، بچه ها همه دارن بابا رو نگاه می كنن، هزار تا سئوال تو چشماشون نهفته است، مهمونی كه می گفتی همینه، مردم من ازشما سئوال دارم، یكی بلند شه جواب من رو بده، تا حالا مهمونی دعوتت كردن، معلومه كه دعوت شدی، چقدر آمادگی پیدا می كنی، خصوصاً مهمونی كه آدم با زن و بچه دعوت بشه، خودت باشی، هر لباسی شد می پوشی، هرجور باشه آماده می شی، اما زن و بچه بخوای ببری، سخته، زن وبچه ببری، حساسیت می ره بالاتر، حالا من ازت یه سئوال دارم، خداییش امشب رو این سئوال من فكر كن تا صبح، اگه با زن و بچه بری مهمونی راهت ندن، بهت بگن كی تو رو دعوت كرده، جلو زن و بچه ات چقدر خجالت می كشی؟هی بچه ها بهت می گن بابا چی شد، این همه قول دادی مهمونی می بریمون، بابا چی شد؟  آدم راش ندن می ره یه جای دیگه، راهش رو عوض می كنه، می ره یه جای دیگه، اما وای به اون روزی كه نذارن برگردی، وای به حال اون روزی كه بگن برو وسط بیابون بشین، حق نداری حرف بزنی، صدا زد همین جا خیمه ها رو برپا كنید، خیمه ها رو زدن، اما چه خیمه ای، چه زدنی، می خوام امشب هزار بار بگم وای از دل زینب می دید دارن خیمه ها رو می زنن دادش این چه خیمه زدنیه، مگه می خوای این خیمه هارو جمع نكنی، یه جوری خیمه می زنی، انگار می خوای بری، قراره من تنها باشم، من چه جوری تنها خیمه هارو جمع كنم، زینب غصه نخوری تنهایی نمی ذارم جمع كنی، میآن كمكت، یه عده نامحرم میآن، نمی ذارن خسته بشی، خودشون خیمه ها رو آتیش می زنن، هیچی از خیمه ها نمی مونه، حسین..... ، خیمه هارو زدن، بچه هارو جمع كرد، همه دور ابی عبدالله حلقه زدن، یاالله، می گن ابی عبدالله فقط نگاه می كرد، گریه می كرد،  دین ما سفارش اكید می كنه، سفر می خوای بری، اول باید همسفرهاتو انتخاب كنی، من می خوام سئوال كنم، همسفر بهتر از عباس؟همسفر بهتر از علی اكبر؟ آدم با این همسفرها هرجای عالم بره غصه نداره؛اما ابی عبدالله فردا هی نگاه می كرد، گریه می كرد، هیچی نمی گفت، شروع كرد بعد از اون گریه خطبه معروفی رو خوندن، الله اكبر:می بینید به حق عمل نمی شه،  می بینید امر به معروف و نهی از منكر نمی شه،  شروع كرد حضرت خطبه خوندن، تاریخ می گه اصحاب بلند شُدن، زهیر بلند شد، یااباعبدالله،  اگر دنیا بقاء دائم باشه، ببین یار به این می گن، حسین جان نبینم گریه كنی آقا،  اگر دنیا بقاء دائم باشه ، ماهم عمر جاویدان داشته باشیم،  آقا محال تورو رها كنیم، ما اومدیم تو این سرزمین برات بمیریم،  بصیرت رو نگاه كن، نمی گه اومدیم پیروز بشیم،  خیلی ها نرفتن كربلا، چون می دونستند، در ظاهر پیروزی با اون لشكره، گفتند چه كاریه هفتاد نفر بریم به جنگ سی هزار نفر، مگه عقلمون رو از دست دادیم، ولی نمی دونستند توی این لشكر یه نفر هست به نام حسین علیه السلام، نمی دونستند پای اعتقاد و پای ایمانشون باید وایستند، گفت ما اومدیم برات جون بدیم، بُریر گفت:آقاجان خدا به ما منت گذاشته، توفیق داده برات جهاد كنیم، ان شاءالله می مونیم توفیق بده برات تیكه تیكه بشیم، ما دست از تو برنمی داریم، تو همین حالات بودند یه وقت ابی عبدالله دید از توی خیمه زن ها صدای ضجه می آد، روضه مو دارم می برم به نقطه اوج ، هركی آماده ناله است بسم الله، چه خبره؟دید بچه های زینب دارن می دوند، دایی به دادمون برس، چرا؟گفتند دایی مادرمون داره دق می كنه، دایی بیا ببین مادرمون داره یه جوری گریه می كنه، ما می ترسیم از این گریه، الله اكبر، ابی عبدالله اومد تو خیمه، نشست جلو خواهر چه زینبی چه حسینی ، پنجاه و چهار سال باهم بودند، یه نفر تو این عالم، می تونه زینب و آروم كنه، اونم حسینه، این حسینی كه جلوش نشسته،  همونیه كه وقتی به دنیا اومد، خودش زینب و بغل كرد، این حسین روز اول زینب و آروم كرد،  این حسین همونیه كه یاالله، نمی خوام بی اشك بری، این حسین همونیه كه وقتی اون شب مادرشون و داشتند شبونه می بردند، می دید خواهرش دنبال جنازه هی می خوره زمین،

خدا مادرم را كجا می برند.

این حسین همونه، اون شب زینب و آروم كرد، این حسین همونه كه وقتی باباشو با فرق شكافته، آوردند، زینب و آروم كرد، وقتی جیگر پاره پاره رو دید زینب و آروم كرد، حالا باید كربلا زینب و آروم كنه، خواهر چی شده، نبینم، زانوی غم بغل بگیری، حالا زبون حال خونده، روضه ی من این چند بیته، صدا زد داداش:

 آه از این خاک و خارها برگرد

وای از این شوره زارها برگرد

 خوب پیداست جای نخلستان

 لشگری در غبارها برگرد

 جان به لب کرده کودکانت را

خنده ی نیزه دارها برگرد

 یه اسمی رو ببرم شب دومی براش لعنت بفرستی

حرمله آمده ست و بند آمد

 نفس شیرخوارها برگرد

 دخترانت چقدر میلزرند

از حضور سوارها برگرد

ای حسین..........

 ترس دارم که بال و پر بزنند

به علمدارمان نظر بزنند

 تا که از خواهرت جدا نشوی

تا که صاحب عزای ما نشوی

 تا که در خارهای این صحرا

غرق در زخم ها نشوی

 داداش نگام افتاد به این گودال تنم لرزید

تا که در شیب تند آن گودال

با لب تیغ آشنا نشوی

 تا لباس تو را ز تن نبرند

تا هم آغوش بوریا نشوی

 جان مادر بیا بیا برگرد

آه از این کربلا بیا برگرد

انگار زینب داره می بینه، با چه عزتی پیادش كردند، همه مراقب زینبند، همه مراعات زینب و می كنند، تموم شد روضه ام، همه میآن دورش حلقه می زنند، قد و بالاش و نبینه دشمن، ای وای، همه كاری می كنند، گرد و خاك رو چادرش نشینه، آخه این زینبه، این دختر علی است، همه مراقبند، نمی دونم، هشت روز دیگه، نه روز دیگه، كار همین زینب، به جایی رسید، دیدند داره وسط بیابون می دوه، هی دو دستی رو سرش می زنه، هی می گه واحسینا، كارش به جایی رسید، این زینب پرده نشین، اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد، شمشیرهارو كنار زد، ای وای می خوای بگم آخرش چی شد، این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده، حسین...........

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 3667 زمان : نظرات (0)

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا

فكر كن داری میرسی كربلا،وصف كن واسه دلت،ده كیلومتر مونده كربلا،چه جوری میگی؟

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی كربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوی كربلا

با سوز دلت بگو:

كربلا،یا كربلا،یا كربلا

دیدی نزدیك كربلا كه میشن،وصف العیش،نصف العیش،آدم وقتی وارد شهر میشه،هی،رو پاش بلند میشه،تو اتوبوس منتظره ببینه،اولین گنبدی كه میبینه،كدوم گنبده طلاست،من كه تا حالا هر سفری كربلا رفتم،اولین گنبدی كه دیدم اینه:

سقای دشت كربلا اباالفضل،باالفضل

میدونی چرا،بذار دلیلش رو برات بگم:میدونی برا چی میری كربلا،اول گلدسته های حرم عباس علیه السلام پیداست،آخه فردا وقتی خیمه هارو حسین زد،بالاترین نقطه رو داد به عباس،گفت:تو برو خیمه ات رو تو بلندی بزن،همه بفهمن ما عباس داریم،همه بدونن ما یه علمدار داریم،به عالمی می ارزه،بذار بچه هام دلشون قرص باشه،این یه خوبی داشت،یه حُسن داشت،اونم این بود:دلگرمی بچه ها،هرجا میومدن نگاها به خیمه ی عباس بود،دشمنم میدید،اما روز عاشورا،وقتی عمود خیمه رو زمین زد،دشمن دید خیمه ی عباس زمین خورده،گفتن:حالا وقتشه،هر كی میخواد برا غارت بره بره،آی حسین...

تعداد صفحات : 7

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 97
  • تعداد اعضا : 345
  • آی پی امروز : 422
  • آی پی دیروز : 308
  • بازدید امروز : 3,317
  • باردید دیروز : 2,673
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 11,057
  • بازدید ماه : 72,258
  • بازدید سال : 1,282,182
  • بازدید کلی : 19,788,010